کوچه باغ شعر

ساخت وبلاگ
نه برای من برای این کوچه که انتهای آن در سپیده و انتظار گم می شود برای این خانه با دلتنگی هایی که از پیراهن زنانه اش می ریزد برای این اتاق با دنده های شکسته در زخم بی کسی برای عشق که در قهوه ای چشم های تو عریان می شود بمان نه برای من برای این درخت که قرار بود یک قفس آواز بر شاخه هایش بیاویزی برای این بهار بمان برای این بهار که روی شانه هایت افتاده    و ترکت نمی کند.   "فرنگیس شنتیا"   از مجموعه در دست چاپ: اوی من کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 161 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

اگر سی سال پیش پرسیده بودیاز هر آستینم برایتچند تعریف آماده و کاملکه مو لای درزش نرودبیرون می کشیدمدر این سن و سال امافقط می توانم دستت راکه هنوز بوی سیب می دهد بگیرمو بازگردانمت به صبح آفرینشاز پروردگار بخواهمبه جای خاک و گلو دنده ی گمشده مناین بار قلم مو به دست بگیردو تو را به شکل آب بکشدرها از زندان پوستو داربست استخوان هایتو مرابه شکل یک ماهی خونگرمکه بی تو بودنش مصادفبا هلاکت بی برو برگرد."عباس صفاری"از کتاب: خنده در برف کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب دادنِ گل های باغچه، به عادتِ آب دادنِ گل های باغچه بدل شود!عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی، ذاتِ عشق است و طراوت. بافتِ عشق. چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟عشق، تن به فراموشی نمی سپارد، مگر یک بار برای همیشه. جامِ بلور، تنها یک بار می شکند. می توان شکسته اش را، تکه هایش را، نگه داشت . اما شکسته های جام، آن تکه های تیزِ برَنده، دیگر جام نیست. احتیاط باید کرد. همه چیز کهنه می شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز. بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند…"نادر ابراهیمی"از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص76 کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

عزیز من!من خجلم که به چشمانت که عاشق و درمانده ی آنها هستم نگاه کنم؛ چرا که چندی پیش در کوه پسر بچه ای رادیدم که نگاهی بسیار عاشق تر از نگاه من داشت ،و به دختری با همان نگاه  می نگریست و از عشق بی پایان خویش به او، زیبا و با زمزمه سخن می گفت، چندان که دخترک سرانجام دل سوخته گفت: علیرغم جمیع دشواری ها، من، زیستن با تو و تمام مشتقاتش را می پذیرم. پس چرا به جای عاشقانه و پنهان کارانه نگاه کردن، زندگی مشترک عاشقانه یی را آغاز نکنیم؟ .... و پسرک چنان گریخت که گویی از جهنم مسلم می گریزد!!باز می گویم عسل: دیگر سخن گفتن عاشقانه دلیل عشق نیست، آواز عاشقانه خواندن دلیل عاشق بودن. در روزگاری که خوب ترین و لطیف ترین آهنگ های عاشقانه را ، کسانی ، کاملا حرفه یی و عاشقانه می نوازند و به تکرار هم می نوازند ، اما قلب ، تهی از هر شکلی از عشق ، من وامانده ام که زنبور هایت را چگونه خبر کنم..."نادر ابراهیمی"از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص79 کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

حافظه برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است. عشق، در قاب یادها، پرنده ای ست در قفس. عشق طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب.چیزهایی را که از کف می روند و باز نمی گردند ، حق است که به خاطره تبدیل کنیم و در حافظه نگهداریم... اما نگذاریم که عشق، در حد خاطره، حقیر و مصرفی شود.ترک عشق کنیم ، بهتر از آن است که عشق را به یک مشت یاد بی رنگ و بو تبدیل کنیم ؛ یادهای بی صدایی که صدا را در ذهن فرسوده ی خویش و نه در روح به آن می افزاییم تا ریاکارانه باورکنیم که هنوز ، فریادهای دوست داشتن را می شنویم."نادر ابراهیمی"از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص70-74  کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

به آفتاب سلام که باز می شود آهسته بر دریچه صبح به شیر آب سلام که چکه چکه سخن می گوید و حوض می شنود به التهاب سلام که صبح زود مرا مست می کند به بوی تازه نان...   "عمران صلاحی" تهران – 85.01.05   از کتاب: پشت دریچه‌ی جهان کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

به هوا نیازمندم به کمی هوای تازه به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد به کمی قدم زدن کنار این دل و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان به کرانه های آبی به کمی غزال وحشی به شما نیاز مندم.   "عمران صلاحی" تهران – 85.01.14   از کتاب: پشت دریچه‌ی جهان کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

یک‌رنگی ات بیقرارم می کند در اتاقی که پنجره اش رو به دوربین های مخفی باز می شود و نور می گیرد از چراغ قوه سربازی که عاشقی های مرا می پاید و از نفس های داغ تو شماره برمی دارد ظلمت مرطوبت تازه ام می کند آنقدر که باور نمی کنم همان چروکیده سالیان تحت تعقیبم ارتکاب گناه با تو تجربه دلچسب یک شورشی است آنگاه که از مراسم تیرباران خود گریخته باشد و بوسه هایت شلیک گلوله ای است آغازگر یک انقلاب ویرانگر.   "فرنگیس شنتیا"   از کتاب: در انفرادی آفتاب / انتشارات فصل پنجم / چاپ اول 94 کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

نمی دانم تاثیر خنده های توست یا ور رفتن با گل های باغچه که آینه مدتی است جوان تر از پارسال نشانم می دهد ...    "عباس صفاری"   از کتاب:‌ خنده در برف/ انتشارات مروارید کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

1) عشق نام دیگر تو بود وقتی خواب شیرین داشتن ات را از سر این فرهاد گرفتی حالا همه ی غروب های دنیا پشت این کوه تنهایی می افتد.   2) تو می روی این شهر غریب تر از هر روز آلوده تر از تنهایی آدم هایش در پشت یک پنجره پر از انتظار خفه می شوند تو می روی دلتنگی خودش را توی کافه ها دود می کند تو می روی و شهر و پنجره ها و آدم ها را روی آخرین سطر این شعر حلق آویز می کنی. 3) امروز باران داشت عشق داشت آبنبات چوبی داشت به خانه آمدم تو اما توی قاب عکس هم چیزی جا نگذاشته ای این دلتنگی تمام اتاق را خالی کرده است.   "میلاد کاشانی"http://www.bahman14.blogfa.com/ کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 22:13

گاهی به کبوتری فکر می کنم که بال‌هایش آسمان را به زمین دوخت و بر پاهایش حرف هایی بسته شده بود که راه را به آن نشان می داد   وقتی مقصد معلوم نباشد دهان هیچ نامه ی عاشقانه ای با هیچ بوسه ای مهر و موم نخواهد شد!   در من ننشستی! و من چشم هایم را کنار تمام پنجره های شهر جا گذاشتم.   "محسن حسینخانی" کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 194 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

شکوفه های انار را ببین در برف زمستان! دور از تو فقط بید مجنون نیست.   "شمس لنگرودی"   از دفتر: لب خوانی های قزل آلای من کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه   کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

از این همه ماه که در آسمانت ریخته است مگر که سه آفتاب به هم فشرده از پس زیبایی هایت برآیند.   چشمانت دو رودخانه ی تشنه اند که از پس نیزارهایش محموله ی ممنوعی حمل می شود.   از این همه برف که دندانت را سفید کرده است چه برف گرانی آسمان به زمستان مدیون است.   دست‌هایت شکل و شمایل بخشیدن‌اند گوش‌ات دو نقشه پیچاپیچ برای پنهان کردن رازها، رویاها.   مگر اشتیاق بی سببی خطوط تنت را چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.   خدایا! نکند طوفان سر رسد که تندیس شنی ام را به خاک اندازد!   "شمس لنگرودی"   از دفتر: رسم کردن دست های تو کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 194 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

از تو جدا شدم چون سیبی از درخت دردِ کنده شدن با من است اندوه پاره پاره شدن.   "شمس لنگرودی"   از دفتر: لب خوانی های قزل آلای من کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عُقبی چون تو دارم، همه دارم دگرم هیچ نباید.   "سعدی"متن کامل شعر: اینجا کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 195 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

ای که نزدیکتر از جانی و پنهان ز نگه... هجر تو خوشترم آید ز وصال دگران...   "اقبال لاهوری"   برگرفته از کانال شعر: باران دل @baran_e_del کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

همه از تو حرف می زنند و گمان می کنند، از آفتاب، آب، استعاره سخن می گویند. مثلا این درخت که ریشه های جوانش را بغل گرفته و می رود آنجا که نسیم بهار می وزد و گمان می کند هر میوه یی که دلش بخواهد بار می دهد، یا این طوطیان که مخفیانه از سر مرزها گذشتند و حالیا به یاد طویان بُنارس مست می کنند. این باد، این سکوت، این برف، این بلور همه از ریشه های تو آب می خورند جز من که تو را با درخت و ریشه در کلماتم می کارم* و بلافاصله بار می دهم آخر من که خطیب شما نیستم باغبان توام. "شمس لنگرودی"   از دفتر: رسم کردن دست های تو کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه* پ.ن: در کتاب چنین نوشته شده: "با رخت و ریشه ..." ، که به گمانم "درخت" باید صحیح باشد. کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

و تو هم روزی پیر می شوی اما من پیرتر از این نخواهم شد در لحظه یی از عمرم متوقف شدم منتظرم بیایی و از برابر من بگذری زیبا پیر شده آراسته به نوری که از تاریکی من دریغ کرده یی. "شمس لنگرودی"   از دفتر: رسم کردن دست های تو کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 188 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

تن پوشی ندارم به غیر از دستهایت تمام تنم را بپوشان رهایم نکن این عریانی بدون دستهای تو حرام است معصیتی ست که مجازاتش مرگ است تمام تنم را بپوشان موهایم تنم پاهایم نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند خودت را درون من بیانداز به اندامم در آمیز تا زنده ام رهایم نکن تن پوشی ندارم این عریانی معصیتی ست که مجازاتش مرگ است . "جمانه حداد" مترجم: بابک شاکر   برگرفته از کانال شعر: باران دل @baran_e_del کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 183 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16

تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم سوختم تا که من از عشق خبردار شدم   من چه کردم که چنین از نظرت افتادم چاره‌ای کن که به لطف تو گنهکار شدم   خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بود بوی عطری به مشامم زد و بیدار شدم   تا در آن سلسلهٔ زلف تو افتادم من بی‌سبب چیست که پیش نظرت خوار شدم   برو ای باد صبا بر سر کویش تو بگو که ز مهجوری تو دست و دل از کار شدم   جان به لب آمد و راز تو نگفتم به کسی نقد جان دادم و عشق تو خریدار شدم.   "شاطرعباس صبوحی"   + شاطر عباس صبوحی قمی (زاده ۱۲۷۵-درگذشته ۱۳۱۵) از شاعران توانمند دوره قاجار بوده است. کوچه باغ شعر...
ما را در سایت کوچه باغ شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : en-poems6 بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:16